رسالت





باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
تحقیقات
قسمت(۹)

هر چه می آید به ذهنم، بی درنگ ثبتش کنم
گاه در دفتر و گهی گوشی ،همه ضبطش کنم

می شود گاهی ، به خواب آید نکاتی آن مرا
چند نوبت می نویسم،تا شود ذهنم رها

یاد دارم وقت بیداری ،درون پارک وشهر
می نویسم مطلبی را، تا کنم تکمیل تر

ذهن من دائم اسیر علم و شعر است و امور
با تفکر می نویسم ، هر چه می آید شعور

چونکه فرار است علم و ثبت آن واجب بود
یک جرقه می تواند آتشی گردد، چه زود

ذره ذره جمع گردد، علم و دانش در بشر
حافظ انسان شود، ایمان و تقوا،چون سپر

عقل ما محدود و امداد الهی لازم است
ماورای عالم ماده محال و از خدای عالم است

فهم و درک ما برای زندگی تعیین شده
ماورا خواهی ، ریاضت خواهد و تحسین شده

علم باشد یک حقیقت، ما فقط تبیین کنیم
گر بدیهی شد علومی،خویش را تحسین کنیم

علم مبنایش بدیهیات باشد در علوم
گر چه باشد آن ریاضی و حساب و هم رقوم

سالها نزد اساتید ریاضی و علوم حوزوی
چون حسن زاده تلمذ کردم وباشند ولی

رنجبر باشد دگر استاد من در فهم دین
او کند تبیین چه زیبا ،با مثالی دلنشین

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی




باسمه تعالی
امور اجتماعی
نقش دین در زندگی
غزل(۲)

می رسد حرف خدا بر مردمان،نور مبین
از طریق انبیا و اولیا ، از سوی دین

ظاهر دین حاوی فرمان و احکام خداست
باطنش اخلاق نیکو همره علم و یقین

یک مبلغ هر دو را باید کند سر مشق خود
ظاهر و باطن مهم است در عروج سالکین

حفظ انسان در اطاعت از خدا و اولیاست
آدمی محفوظ گردد، با عمل کردن به دین

خواندن و فهمیدن قرآن، نیاز هر کس است
رهنما باشد کلام حق، چراغ عابدین

لازم است هر کس شناسد دین و دستورات آن
چند سالی با تلمذ کردن قرآن و دین

در سرودن می شود دقت ،امور دین ما
تا سخن سنجیده باشد ، از کلام عارفین

دین و آیین و رسوم مردمان کامل شود
در طی دوران طولانی،شود دری ثمین

حیف باشد بشکند این سد و دژ ،میراث ما
می کند ویران رجالی ، هر چه باشد در زمین

گر ببیند مردمان، از ما تناقض میثمی
دور گردند از کلام وحی و ایمان و یقین

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی




زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
تجربیات کاری
قسمت(۷)

گر نباشم مطمئن، از نقل قول دیگران
من تامل می کنم، تاصحتش گردد عیان

م ها می کنم، تا اینکه یابم آن مفید
با صبوری و تامل می کنم کاری جدید

گر یقین پیدا کنم، در صحت انجام کار
می دهم انجام آن را ، تا که یابم من قرار

کار نیکو و پسنیده کنم، کاری درست
خواه باشد در نتیجه نا صحیح و نادرست

نیست تعجیلی مرا در حین اجرا، حین کار
رمز پیروزی تفکر باشد و هم پشتکار

کارها با اولویت می کنم اجرا تمام
می دهم انجام در وقت خودش آنرا تمام

کارها گاهی زمان بر باشد و یک روز کم
چون زمان پیوسته باشد، پس چرا اندوه و غم

نظم در کار و مراعات حقوق دیگران
از خصایص های اخلاقی بود با مهتران

وقت باشد بهترین گوهر ، گرامی دارمش
سعی دارم بهره ها جویم، فراوان خواهمش

کار علمی را گروهی می دهیم انجام آن
ضبط می گردد مباحث ،تا شود اتمام آن 

هر شکستی در نتایج، می کند حساس ما
تا که علت را بیابیم، و شود آن رهنما

مختصر گویم سخن، اندر کلام و هم بیان
در مباحث در علوم و در مصاف دیگران

آنچه می آید به ذهنم، در امور شعر و علم
می کنم تکمیل آن را،با تلاش و صبر و حلم

با توکل بر خدا و فکر و تدبیر امور
کارها ممکن شود،هر چند باشند سخت و دور

از بزرگی یا ز سختی، من ندارم وحشتی
کارها آسان شود ، در حین اجرا مدتی

گر یقین پیدا کنم بر صحت کاری نخست
با توکل می کنم اجرا، بدون شک، درست

هر چه می آید به ذهنم، بی درنگ ثبتش کنم
گاه در دفتر و گهی گوشی ،همه ضبطش کنم

می شود گاهی ، به خواب آید نکاتی آن مرا
چند نوبت می نویسم،تا شود ذهنم رها

یاد دارم وقت بیداری ،درون پارک وشهر 
می نویسم مطلبی را، تا کنم تکمیل تر

ذهن من دائم اسیر علم و شعر است و امور
با تفکر می نویسم ، هر چه می آید شعور

چونکه فرار است علم و ثبت آن واجب بود
یک جرقه می تواند آتشی گردد، چه زود

ذره ذره جمع گردد، علم و دانش در بشر
حافظ انسان شود، ایمان و تقوا،چون سپر

عقل ما محدود و امداد الهی لازم است
ماورای عالم ماده محال و از خدای عالم است

فهم و درک ما برای زندگی تعیین شده
ماورا خواهی ، ریاضت خواهد و تحسین شده

علم باشد یک حقیقت، ما فقط تبیین کنیم
گر بدیهی شد علومی،خویش را تحسین کنیم

علم مبنایش بدیهیات باشد در علوم
گر چه باشد آن ریاضی و حساب و هم رقوم

سالها نزد اساتید ریاضی و علوم حوزوی
چون حسن زاده تلمذ کردم وباشند ولی

رنجبر باشد دگر استاد من در فهم دین
او کند تبیین چه زیبا ،با مثالی دلنشین

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی




باسمه تعالی

امور اجتماعی
حجاب

غزل ۱
گر بخواهی حفظ گردی از نگاه نا کسان
کن حجابت را رعایت، در مصاف دیگران

دان خدا راضی است از کار شما در این امور
چون نلرزانی دل بیچاره ای را ناگهان


چون خدا داده غرایز، بهر ابقای نفوس
نی برای خود نمایی در جوامع آنچنان


دان خدا راضی است از کار شما در این امور
چون نلرزانی دل بیچاره ای را ناگهان

جامعه دارد قوانین خود و باشد مفید
تو مگو این کار شخصی می شود بر خواهران

حفظ قانون بر همه لازم بود در زندگی
باعث آرامش خویش است وهم با دیگران

با حجاب امکان کار مثبت است در جامعه
همسرت با طیب خاطر می دهد بر تو امان

باعث تقلیل جرم است و گناه و هرزگی
کار نیکو در محیط سالم است و در جهان

پنبه و آتش اگر نزدیک هم باشند خطاست
نیست محدودیت حجاب بر خانم وخیل ن

خانواده در قوام است پرتوی حفظ حجاب
آن رجالی مصلحت باشد، چو زیب بانوان

میثمی شهوت نمی میر د درون جان ما
آدمی با تزکیه غالب شود بر نقش آن


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی



باسمه تعالی
امور اجتماعی
نقش دین در زندگی
غزل(۲)

می رسد حرف خدا بر مردمان،نور مبین
از طریق انبیا و اولیا ، از سوی دین

ظاهر دین حاوی فرمان و احکام خداست
باطنش اخلاق نیکو همره علم و یقین

یک مبلغ هر دو را باید کند سر مشق خود
ظاهر و باطن مهم است در عروج سالکین

حفظ انسان در اطاعت از خدا و اولیاست
آدمی محفوظ گردد، با عمل کردن به دین

خواندن و فهمیدن قرآن، نیاز هر کس است
رهنما باشد کلام حق، چراغ عابدین

لازم است هر کس شناسد دین و دستورات آن
چند سالی با تلمذ کردن قرآن و دین

در سرودن شود دقت ،امور دین ما
تا سخن سنجیده باشد ، از کلام عارفین

دین و آیین و رسوم مردمان کامل شود
در طی دوران طولانی،شود دری ثمین

حیف باشد بشکند این سد و دژ ،میراث ما
می کند ویران رجالی ، هر چه باشد در زمین

گر ببیند مردمان، از ما تناقض میثمی
دور گردند از کلام وحی و ایمان و یقین

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی






باسمه تعالی

امور اجتماعی
حجاب

غزل۱


گر بخواهی حفظ گردی از نگاه نا کسان
کن حجابت را رعایت، در مصاف دیگران

دان خدا راضی است از کار شما در این امور
چون نلرزانی دل بیچاره ای را ناگهان

چون خدا داده غرایز، بهر ابقای نفوس
نی برای خود نمایی در جوامع آنچنان

جامعه دارد قوانین خود و باشد مفید
تو مگو این کار شخصی می شود بر خواهران

حفظ قانون بر همه لازم بود در زندگی
باعث آرامش خویش است وهم با دیگران

با حجاب امکان کار مثبت است در جامعه
همسرت با طیب خاطر می دهد بر تو امان

باعث تقلیل جرم است و گناه و هرزگی
کار نیکو در محیط سالم است و در جهان

پنبه و آتش اگر نزدیک هم باشند خطاست
نیست محدودیت حجاب بر خانم وخیل ن

خانواده در قوام است پرتوی حفظ حجاب
آن رجالی مصلحت باشد، چو زیب بانوان

میثمی شهوت نمی میر د درون جان ما
آدمی با تزکیه غالب شود بر نقش آن


سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی











باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
امور علمی
قسمت(۱۱)

می روم پنجاه و سه در اصفهان، دانشگاه
تا بخوانم ریاضی ، که بود آن دلخواه

بهترین نمره ی من بود ریاضی و حساب
درس دیگر نبود همچو ریاضی جذاب


شده ام رتبه ی اول، میان دگران
دور بودیم ز هرجنگ و جدال و خسران


در سه مقطع شدم رتبه ای اول در درس
چون نگویم و نگفتم که مدرک را بس

دوره ی ما عجب دوره ی پر باری بود
چند استاد شدند تربیت و رشک نبود

عالم است خود صاحب فهم و کمال بی کران
منتظر هر گز نماند ، از نشان دیگران

فارغ از درس در این دوره شدم،پنجا هفت
من شدم عضو گروه و سه سالی هم رفت

قصد من بود که با بورس دول غرب روم
بهر علم و هدف خویش، به هر جا نروم

آزمون دادم و رفتم شریف به تحصیل
بعد یک ترم که خواندم، بگردید تعطیل

 بگرفتم من ارشد،به یک سال فرنگ
دوره ای بود فشرده، ضروری، پر رنگ

دکترا بود فقط کار و پژوهش افراد
چار سالی گذشت ، تا که شدم من استاد

آمدم سوی وطن، تا که کنم دین ادا
درسها دادم و تحقیق نمودم تنها

دکتری خود به پایان برده ام در هارمونیک
کاربردش در علوم است، بالاخص اندر فیزیک

رشته ی تحصیلی ام باشد مجرد در علوم
محض باشد در ریاضی، همچو اعداد و رقوم

چند کتاب ،ده ها مقاله، منتشر بنموده ام
رهگشا باشد برای دیگران، جان کنده ام

تا کنون هشت مقاله ز تزم چاپ شده
چون هدف کار بود، حاصل آن تایپ شده

سعی کردم که با تربیت شاگردان
علم خود منتقل و راه نمایم آنان

تربیت یافتگان بیست نفر می باشند
دکترند و همگی نور بصر می باشند

عادتم هست که تعلیم دهم ریز به ریز
آب راکد ندیدم که باشد تمیز

غیر تدریس و تحقیق ندارم کاری
گاه گاهی بسرایم غزلی یا شعری

گر چه استاد عزیز است و بود دانشمند
سالها رنج و تلاش است،علومی را چند

قدر استاد ندانند گروهی نادان
گوهری هست گران قیمت و آن زر افشان

نشر علم است زکات و همه ی ما مسئول
رهگشا باشد و حلال شود هر مجهول

کارها آسان شود،هرکس برد بهره ز علم
نشر دادم فکر خود را با تلاش و صبر و حلم

هم کانال های ز اشعار و غزل دارم کنون
هم کانال های ریاضی و معارف تا کنون

در تلگرام و سروش دارم، کانال بهر عموم
کلیه آثار علمی آمده، مشتمل گردد رسوم

آمده آثار علمی خود و اهل کتاب
سایت من دارد هزاران مرجع و اشعار ناب

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی


باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
گروه ریاضی
قسمت(۱۰)

یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی است
من شدم مشغول تدریس و حضورم رسمی است

دو به چل خدمت نمودم، کار من تدریس محض
گرچه خشک باشد ریاضی، می برم لذت و حض

دوست دارم رشته ی همساز ،ترکیب علوم
رشته ای محض است و کاربردش عموم

کاربردی از ریاضی، می کنم دایر چنان
کادر می گردد دو چندان، در مدیریت زمان

رهنمایی می کند بیکر مرا ،در دکتری
در شفیلد انگلستان، عالمی بی مدعا

بود بیکر صاحب فهم و شعور کم نظیر
 در بحث ریاضی، سخت کوش و سخت گیر

خلق و خوی اش موجب عشقم به اوست
صاحب فهم و درایت،رهنما باشد چو دوست

من گرفتم دکتری، با بورس دولت آن زمان
باز گشتم در گروه و کار کردم هم چنان

شصت ارشد، بیست دکتر، تربیت بنموده ام
سی درس تدریس کرده ام،با دلی آسوده ام


سروده شده توسط
دکتر علی رجالی





 باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
امور علمی
قسمت(۱۱)

قدر استاد ندانند گروهی نادان
گوهری هست گران قیمت و آن زر افشان

چونکه استاد عزیز است و بود دانشمند
سالها رنج و تلاش است،علومی را چند

رهنمایی می کند بیکر مرا ،در دکتری
در شفیلد انگلستان، عالمی بی مدعا

بود بیکر صاحب فهم و شعوری کم نظیر
او بود جدی به کار و ، مهربان و سخت گیر

خلق و خوی اش در قیاس دیگران دمساز بود
صاحب فهم و کمال و عالمی ممتاز بود

گر چه او نیست به دنیا ولی راهش هست
روح او شاد بود، تا به ابد ، جاهش هست

نشر علم است زکات و همه ی ما مسئول
رهگشا باشد و حلال شود هر مجهول

کارها آسان شود،هرکس برد بهره ز علم
نشر دادم فکر خود را با تلاش و صبر و حلم


می کنم ایجاد من، چندین کانال در تلگرام
همچنین اشعار خود را می نهم،اینستا گرام

من کانال های ریاضی و ، معارف دارم
از تلف کردن اوقات بسی بی زارم

سعی کردم که کنم، یک اثری خود برجا
نشر دادم همه ی تجربه ام بهر رضا

در تلگرام و سروش دارم، کانال بهر عموم
کلیه آثار علمی آمده، مشتمل گردد رسوم

آمده آثار علمی خود و اهل کتاب
سایت من دارد هزاران مرجع و اشعار ناب

رشته ی تحصیلی ام باشد مجرد در علوم
محض باشد در ریاضی، همچو اعداد و رقوم

هارمونیک باشد مرا رشته، زمان دکتری
کاربردش در فیزیک باشد،فنون و هم فضا

دوست دارم رشته ی همساز ،ترکیب علوم
رشته ای محض است و کاربردش عموم

شصت ارشد، بیست دکتر، تربیت بنموده ام
در طی خدمت، هماره سعی و کوشش کرده ام

تربیت یافتگان بیست نفر می باشند
دکترند و همگی نور بصر می باشند

سعی کردم که با تربیت شاگردان
علم خود منتقل و راه نمایم آنان

می روم پنجاه و سه، در اصفهان، دانشگاه
تا بخوانم ریاضی ، که بود آن دلخواه

بهترین نمره ی من بود ریاضی و حساب
درس دیگر نبود همچو ریاضی جذاب

شده ام رتبه ی اول، میان دگران
دور بودیم ز هرجنگ و جدال و خسران

در سه مقطع شدم رتبه ای اول در درس
چون نگویم و نگفتم که مدرک را بس

دوره ی ما عجب دوره ی پر باری بود
چند استاد شدند تربیت و رشک نبود

فارغ از درس در این دوره شدم،پنجا هفت
من شدم عضو گروه و سه سالی هم رفت

آزمون دادم و رفتم شریف به تحصیل
بعد یک ترم که خواندم، بگردید تعطیل

قصد من بود که با بورس دول غرب روم
بهر علم و هدف خویش، به هر جا نروم

من گرفتم دکتری، با بورس دولت آن زمان
باز گشتم در گروه و کار کردم هم چنان

بگرفتم من ارشد،به یک سال فرنگ
دوره ای بود فشرده، ضروری، پر رنگ

دکترا بود فقط کار و پژوهش ، تحقیق
چار سالی بگذشت ، تا که گرفتم تصدیق

تا کنون هشت مقاله ز تزم چاپ شده
چون هدف کار بود، حاصل آن تایپ شده

آمدم سوی وطن، تا که کنم دین ادا
درسها دادم و تحقیق نمودم تنها

علم خود نقل نمودم، به ره گوناگون
گاه با چاپ و گهی نشرمقاله بیرون

عادتم هست که تعلیم دهم ریز به ریز
آب راکد ندیدم که باشد تمیز

غیر تدریس و تحقیق ندارم کاری
گاه گاهی بسرایم غزلی یا شعری

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی



























 













 باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم
دکتر علی رجالی
امور علمی
قسمت(۱۱)

قدر استاد ندانند گروهی چندان
گوهری هست گران قیمت و آن زر افشان

چونکه استاد عزیز است و بود دانشمند
سالها رنج و تلاش است،علومی را چند

رهنمایی می کند بیکر مرا ،در دکتری
در شفیلد انگلستان، عالمی بی مدعا

بود بیکر صاحب فهم و شعوری کم نظیر
او بود جدی به کار و ، مهربان و سخت گیر

خلق و خوی اش در قیاس دیگران دمساز بود
صاحب فهم و کمال و عالمی ممتاز بود

گر چه او نیست به دنیا ولی راهش هست
روح او شاد بود تا به ابد ، جاهش هست

نشر علم است زکات و همه ی ما مسئول
رهگشا باشد و حلال شود هر مجهول

کارها آسان شود،هرکس برد بهره ز علم
نشر دادم فکر خود را با تلاش و صبر و حلم

کرده ام ایجاد من، چندین کانال در تلگرام
می نهم اشعار خود را، همچنین اینستاگرام

در کانال های ریاضی و معارف می نهم
هم کتاب و هم مقاله، شرح قرآن می دهم

سعی دارم من، که آثاری ز خود بر جا نهم
نشر دادم داده های خود، تجارب را نهم

در تلگرام و سروش دارم، کانال بهر عموم
در ریاضی باشد و فرهنگ اسلام و رسوم

سایت من دارد هزاران مرجع و اشعار ناب
اکثر آثار من باشند ، مقاله یا کتاب

رشته ی تحصیلی ام باشد مجرد در علوم
محض باشد در ریاضی، همچو اعداد و رقوم

هارمونیک باشد مرا رشته، زمان دکتری
کاربردش در فیزیک باشد،فنون و هم فضا

دوست دارم رشته ی همساز ،ترکیب علوم
رشته ای محض است و کاربردش عموم

شصت ارشد، بیست دکتر، تربیت بنموده ام
در طی خدمت، هماره سعی و کوشش کرده ام

تربیت یافتگان بیست نفر می باشند
دکترند و همگی نور بصر می باشند

سعی کردم که با تربیت شاگردان
علم خود منتقل و راه نمایم آنان

می روم پنجاه و سه، در اصفهان، دانشگاه
تا بخوانم ریاضی ، که بود آن دلخواه

بهترین نمره ی من بود ریاضی و حساب
درس دیگر نبود همچو ریاضی جذاب

شده ام رتبه ی اول، میان دگران
دور بودیم ز هرجنگ و جدال و خسران

در سه مقطع شدم رتبه ای اول در درس
چون نگویم و نگفتم که مدرک را بس

دوره ی ما عجب دوره ی پر باری بود
چند استاد شدند تربیت و رشک نبود

فارغ از درس در این دوره شدم،پنجا هفت
من شدم عضو گروه و سه سالی هم رفت

آزمون دادم و رفتم شریف به تحصیل
بعد یک ترم که خواندم، بگردید تعطیل

قصد من بود که با بورس دول غرب روم
بهر علم و هدف خویش، به هر جا نروم

من گرفتم دکتری، با بورس دولت آن زمان
باز گشتم در گروه و کار کردم هم چنان

بگرفتم من ارشد،به یک سال فرنگ
دوره ای بود فشرده، ضروری، پر رنگ

دکترا بود فقط کار و پژوهش ، تحقیق
چار سالی بگذشت ، تا که گرفتم تصدیق

تا کنون هشت مقاله ز تزم چاپ شده
چون هدف کار بود، حاصل آن تایپ شده

آمدم سوی وطن، تا که کنم دین ادا
درسها دادم و تحقیق نمودم تنها

علم خود نقل نمودم، به ره گوناگون
گاه با چاپ و گهی نشرمقاله بیرون

عادتم هست که تعلیم دهم ریز به ریز
آب راکد ندیدم که باشد تمیز

غیر تدریس و تحقیق ندارم کاری
گاه گاهی بسرایم غزلی یا شعری

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی
































می شود گمراه هر کس، غیر حق باشد امید
آنکه امیدش بشر باشد، نگردد رو سفید
هر که امیدش خدا شد، شود حق ناجیش
واگذارش می کند حق، هر که گردد نا امید



باسمه تعالی
می شود نومید، آن کس غیر حق دارد امید
وآنکه امیدش خدا باشد، نگردد نا امید
ناجیش ، باشد خدایش، هر که را امید اوست
چون خدایش واگذارد، او نگردد رو سفید
سراینده دکتر علی رجالی



باسمه تعالی
چهل حدیث
ادب و احترام
غزل۱


اهل احسان و کرم باش که بخشیده شوی
برسان خیر به مردم که پسندیده شوی

از مقامات ادب گر بپسندی این است
به بر اهل هنر ساکت و افتاده شوی

گوش کن صحبت استاد ، چه لذت دارد
موقع درس معلم که تو دلداه شوی

گه اگر مرتکب کار بدی هم تو شدی
بهترین کار همین است که شرمنده شوی

هر مقامی که بخواهی روشی دارد پس
راه آزادگی آموز ، که آزاده شوی

موقع درس معلم، تو مگو حرف و سخن
پای بند سخنش باش که پاینده شوی


گر کنی وقت خودت صرف امور تهذیب
می ‌شوی صاحب تقوا و، چه بالنده شوی


گر شود نفس اسیر دل و امیال دنی
مطمئن باش سراسیمه و شوریده شوی

ترک تدریس مکن میثمی از لطف خدا
اجر تدریس بگیری ، تو اگر بنده شوی

صرف شد عمر رجالی همه اش بر تعلیم
علم آن است که یابنده و جوینده شوی

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی




باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲

اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش

تو ممکن کار خلاف و تو مکن هر کاری
کار نیکو کن و در زندگی پولاد نباش

تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش

وقت خود را به هدر طی مکن و آن دریاب
بی خود و بی هدف از عالم اضداد نباش

کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش

گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش

باش در یاد خدا، جز به خدا فکر مکن
جز خدا، دعوی امداد ز افراد نباش

میثمی سعی نما، پاک نمایی خود را
قبل خود ساختنی، عامل ارشاد نباش

می گذارد رجالی اثری همچو غزل
تا شود موجب آمرزش و بی یاد نباش

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی




باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲

اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش

تو مکن کار خلاف و ، به خلاف امر مکن
نابجا سخت مگیر و دم پولاد نباش

تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش

وقت خود را تو غنیمت بشمار و دریاب
بی خود و بی هدف و سر خود و آزاد نباش

کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش

گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش

باش در یاد خدا، جز به خدا فکر مکن
جز خدا، در پی امداد ز افراد نباش

آتش معرکه وعامل آشوب مشو
لا اقل مرد نه ای، عامل بیداد نباش

میثمی سعی نما، پاک نمایی خود را
قبل خود ساختنی، عامل ارشاد نباش

از رجالی چو بماند اثری همچو غزل
تا شود موجب آمرزش و بی یاد نباش

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی



باسمه تعالی
اولیای الهی
حضرت خدیجه
غزل۵

ای خدیجه، حامی قرآن و دین انبیا
مادر زهرای اطهر، همنشین مصطفی

بانوی فرزانه و ام الفضائل گشته ای
صاحب فهم و کمالی،عامل جود و سخا

با سخاوت های تو ، دین نبی پاینده شد
حامی دین خدائی، هر زمان و هر کجا

مادر ام الائمه باشی ای بانوی پاک
دامنت گل پرور است و او بود خیر النسا

اولین زن در پذیرای رسالت بوده ای
شاهد غم ها تو بودی، همره بدر الدجی

رسم باشد سن زن کمتر ز مرد است در عرب
فضل و تقوایت سبب شد تا که گردی همنوا

تو ببخشی آن همه اموال را از بهر دبن
شد عبای مصطفی بهرت کفن، بانوی ما

حق دهد حوا به آدم، می دهد احمد به تو
تا که آرامش بیابی،در کنار مصطفی

میثمی باشد خدیجه صاحب فضل و کمال
او بود الگوی ایثار و سخا، مهر و وفا

می کند وصفت رجالی، بانوی اسلام و دین
ناتوان باشد قلم ها ، همسر شمس الهدی

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی



باسمه تعالی

اولیای الهی

حضرت هاجر

غزل۸


هست ابراهیم سالک ، با خلوص و بی ریا

او خلیل الله باشد، از عظام انبیا


هست سارا همسرش ، لیکن ندارد وارثی

می شود هاجر کنیزش ،همسر روح خدا


چون که هاجر صاحب فرزند گردید از نبی

می کند سارا حسادت، می رود کوه صفا


می رود هاجر به سوی مکه با فرزند خود

آب می گردد تمام و تشنگی آید چه ها


چاه زمزم می کند جوشش به اذن کردگار

تا که اسماعیل نوشد آب و یابد او صفا


امر حق اجرا شود، درذبح فرزند نبی

لیک چاقو کی برد، بی اذن رب، گردن ورا


گفته شد یک گوسفند، جایش به سلاخی رود

گشت ابراهیم پیروز و نخواهد جز رضا


می کند یاری ورا ، در سختی و رنج و عذاب

او بود تسلیم یزدان، بی شک و چون و چرا


کی شود نومید هاجر ، کی شود شاکی ز حق

میثمی هاجر دهد درس امید و سعی را


بین کوه مروه و کوه صفا هاجر دود

می کند یاری رجالی، هر که باشد با خدا


سروده شده توسط

علی رجالی و مهدی میثمی


 

باسمه تعالی
یاران پیغمبر
حمزه
غزل۶


حمزه می باشد  عموی احمد و مردی سعید
قبل اسلام است یار و یاور احمد ز کید

حمزه همراه علی حاضر بود در جبهه ها
تا نگردد مصطفی در بند اشخاص پلید

حمزه می جنگد برای عزت اسلام و دین
از بزرگان قریش است ،در احد گردد شهید

غیرت و درکش سبب شد تا که او مسلم شود
هر که آزارد نبی را، حمزه می تازد شدید

می زند برفرق دشمن، با دو شمشیر و دو دست
او شجاع است و مبارز، جبهه همتایی ندید

وحشی آرد جگر حمزه برای هند پست
مثله کردند آن بدن را،بهر زینت می برید

حق دهد فرمان مکن خاطی خود را تو قصاص
صبر را گر می توانی پیشه کن ،بهر شهید

حمزه باشد با وفا ، در هر شرایط با نبی 
در شدائد او بود همراه و یاران را امید

میثمی راه شهیدان، راه مردان خداست
جان فدا کن در ره آزادگی و شو سعید

خوی استکبار باشد چیره بر اصحاب کفر
دین رجالی می دهد ما را مقام و بس نوید

سوده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


 

 

سمه‌ تعالی
یاران پیغمبر
مالک اشتر
غزل۵

می رود بهر صدرات ، تیغ بران خدا
مالک اشتر بود، همراه و یار مرتضی

می کنند مسموم وی را، ناکثین در بین راه
لیک میثاقش بماند، خط و مشی اولیا

می کند دعوت مردم را، به بیعت با علی
می کنند تبعید او را، یاور شمس الهدی

می شود در شام تبعید و سپس شهر دگر
می پذیرد دعوت مردم، امیر و مقتدا

والی کوفه بگردد، با قیام کوفیان
می شود بر پا عدالت، از قدوم اوصیا

می زند دشمن دو دست مرتضی را در نبرد
چون که عمار است و مالک، در مصاف اشقیا

جنگ صفین و جمل را می کند فرماندهی
می کنند با خدعه و نیرنگ، آشوبی به پا

او ندارد سازشی با مارقین و قاسطین
زین سبب تبعید می گردد ، به امر اقویا

میثمی جهل و حیل در جنگ صفین شد عیان
جلد قرآن می شود بر نیزه ها، در ماجرا

هست او ثابت قدم، در جبهه و جنگ و جدال
چون رجالی او شجاع است و ولیش مرتضی

سروده شده تو سط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 


 

 

باسمه تعالی
یاران پیغمبر
ابوذر
غزل۴

گفت صادق در خصوص ابن جناده چنین
دان ابوذر دائما در فکر بود و ذکر دین

نهی کردند تا نگردد حرف پیغمبر بیان
راست گو بود و زبانش تیغ برانی به کین

می شود تبعید در شام و بگوید حرف حق
در خصوص حاکم شهر و بلاد و ناکثین

می کند عثمان ورا تبعید در اقصی نقاط
تا لبان بسته شود، از گفتن اعمال ‌کین

می کند مولا علی را او حمایت در نبرد
جنگ حق و باطل است و مذهب و آئین و دین

او بود رکنی ز ارکان تشیع آن زمان
می کند یزدان سفارش، بر نبی مسلمین

جد او غفار باشد، زین سبب باشد لقب
کنیه اش باشد ابوذر، مرد تقوا و یقین

دوست دارد، بر خلاف مردم کوی و دیار
فقر و مرگ و رنج در راه خدا را همچنین

عالمی فاضل بود، هم عارفی والا مقام
میثمی او زاهد است و معتقد بر واپسین

اهل بخشش باشد و در عصر خود او کم نظیر
می سراید چون رجالی، شمه ای از سالکین

 

 


 

 

باسمه تعالی
یاران پیغمبر
مقداد
غزل۳

گفت پیغمبر پیام نور مطلق ذوالجلال
در خصوص حب جمعی، صاحب شأن و جلال

می نماید نام آنها را، پیمبر این چنین
هست مقداد و ابوذر ، مظهر صد ها خصال

همره سلمان و مولا ، می کند تاکید حق
چون نمی خواهند آنان، ذلت و ظلم و ظلال

گفت صادق در خصوص ابن اسود اینچنین
در مقام هشتم ایمان و فهم است و خیال

او نگوید فاطمه قبرش کجا مخفی بود
می کند تشییع وی را، می برد بهر وصال

هست پیوندی ورا ، با دخت عموی نبی
چونکه احمد دید وی را صاحب درک و کمال

او بود از مخلصین و می کند فریاد حق
می کند تاکید بر نقش ولایت در جدال

می تراشد موی سر را، از میان چل نفر
همچو سلمان و ابوذر ، صاحب عز و جلال

میثمی راه ولایت، راه مردان خداست

گر چه آن سخت است و پر باشد ز انواع ملال

می شود اثبات بر جمعی ، رجالی در عمل

چون اطاعت از ولایت، باعث رشد و کمال

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 

 


باسمه تعالی
یاران پیغمبر
سلمان فارسی
غزل۲

در روایات است نام احمد و ذکر و نشان
هر چه گیرد هدیه باشد از برای دیگران

چون نهان بودی علاماتی سه گانه بر نبی
رفت سلمان تا بجوید در نبی آن را عیان

مهر احمد بین کتفینش چو پیدا کرد او
واگذارد دین خود، مسلم شود هم بعد از آن

او سفر بنمود از ایران، شد غلامی بر عرب
احمد مرسل نمود آزاد او را بی گمان

بر نهادش اسم سلمان و بگفتا یار ماست
او قوی بود و شجاع و صاحب علم زمان

حفر خندق از برای حفظ مردم طرح اوست
منجنیق آورد او، بهر دفاع از مردمان

بر مدائن داد او را حاکم ثانی سمت
لیک اکراه فراوان داشت گردد از شهان

حضرت حیدر وساطت کرد و او مأمور شد
گشت استاندار و خدمت کرد در حد توان

بهر رزق خود دو صد زنبیل دوزد یا حصیر
تا نباشد شبهه ای، در کسب قدرت در جهان

میثمی همشهری سلمانی و این افتخار
تا ابد گردید او فخری برای اصفهان

راه او راه نموداری است بر هر حاکمی
زین جهت تقریر بنمودی رجالی این بیان

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی


 

 

باسمه تعالی
یاران پیغمبر 
عمار
غزل۱

داد احمد این بشارت را به عمار سلیم
قاتلت از یاغیان باشند در جنگی عظیم

او بود همراه احمد در تمام غزوه ها
بعد احمد می کند بیعت ز مولای علیم 

دعوت اسلام را لبیک می گوید نخست
می کند یاری امام و حجت حق را حمیم

گفت احمد در خصوص ابن یاسر اینچنین
او بود بر حق و حق با او بود بی شک و بیم

او ندارد بیعتی بعد از محمد ، جز علی
شیعه ی اثنی عشر باشد،عمار حلیم

او بود حامی مولا، در تمام طول عمر
ترک دنیا می کند، با عمر طولانی زعیم

می کند یاری نبی را، در مصاف خصم دین
اجر او باشد شهادت ، از خداوند کریم

قبر او تخریب می گردد بدست ناکثان
راه اوحق است و باشد آن صراط مستقیم

میثمی او صاحب فهم است و ادراک و یقین
او ولایت را پذیرد چون رسالت از قدیم

می کند افشا رجالی او حیل های عدو 
در نبرد حق و باطل او دلیر است و فهیم

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


 

 

باسمه تعالی
ن بهشتی
حضرت آسیه
غزل۶

آسیه تنهاترین در کاخ ظلم و جور شاه
پایداری کرد او بر باور و ایمان و راه

می کند مخفی مرامش را ز فرعون لعین
هست او را اعتقاد محکمی در بارگاه

آسیه مانع شود از کشتن طفل صغیر
گفت باشد باعث خیر و شود وی را پناه

بود او مادر برای حضرت موسی چنان
تا بدیدش نور یزدان در جبین و در نگاه

همسر فرعون عبادت کرد مانند نبی
گشت او یکتاپرست و دید موج خشم شاه

می کند فرعون گله از آسیه بر مادرش
بلکه بنماید پشیمان یا که باز آید به راه

چون که فرعون دید، او را در عبادت با خدا
می نهد سنگ بزرگی بر تن و آن روی ماه

می نشیند خنده بر لبهای آن جنت مکان
می نمایاند خدا وی را، مقام و عز و جاه

میثمی غافل مشو از حق تعالی در امور
قدرت و شوکت بدست او بود نی در سپاه

نیست کس مانع رجالی، گر خدا خواهد، شود
او نمایاند خودش را، بر فقیر و پادشاه

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


 

 

باسمه تعالی
دعای مجیر
غزل۶

این دعا نازل شده وقت نماز مصطفی
جبرئیل آورده آن را ، حامل وحی و دعا

بر زبان آورد احمد، این پیام ذوالجلال
در مقام جد خود در کعبه می خواند رسا

می دهد هشدار از آتش، خداوند کریم
حق پناه بی پناهان است، در ارض و سما

جنس شیطان است از آتش، شود تاکید آن؟
می برد ما را جهنم، آن رفیق بی وفا

می گشاید باب رحمت، باب احسان و کمال
گر کنی یاد خدا و گر بدانی حق ورا

این دعا مشگل گشا باشد، برای عام و خاص
گر شود خوانده ، زداید غصه و رنج و بلا

تا توانی کن قرائت، این دعا را نیمه ماه 
ماه شعبان و رجب باشند ،با ماه خدا

گفتگو با حق تعالی شد تجلی در مجیر
می شود ابلاغ آن را ، بر نبی شمس الهدی

می زداید هر گنه را، حق تعالی از دلت
گر کنی توبه ز اعمال و نخواهی ماسوا

میثمی اندر پناه و یاد یزدان روز و شب
آدمی آرام گیرد، می رود غم ها ز ما

چنگ زن بر حبل تقوا و توکل بر گزین
حق بیامرزد رجالی،هر که می یابد خدا

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 


 

باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
عبدالمطلب
غزل۱


توده ای از مرغ های آسمانی شد عیان
سنگ بر منقار دارند، جای شمشیر و سنان

داشت در سر ابرهه، تخریب خانه، کعبه را
می کند الله حفظش، از شیاطین بی امان

هر که با یزدان در افتد، می شود خوار و ذلیل
نیست کس را فوق و بالاتر ز او, اندر جهان

می کنند پرتاب هر یک،سنگ ریزه بر عدو
کشته می گردند فیلان، در پی ضربی چنان

 

با هجوم ابرهه، اموال غارت می شود
اشتران را می ربایند از قبایل بی گمان

می کند درخواست، جد مصطفی، از ابرهه
در خصوص عودت اموال وخیل اشتران

او بود دینش ز ابراهیم و مذهب هم حنیف
می کند قرآن سفارش، بر ادای رسمشان

حرمت تزویج با محرم و انواع شراب
بود از رسم و رسوم دین جدش همچنان

طوف عریان حرم با نفی انواع نفاق
میثمی باشد، ز آداب و رسوم آن زمان

رسم دیگر از قریش است،ای رجالی آشکار
در خصوص حرمت مهمان و قتل دختران

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
عبدالمطلب
غزل۱


توده ای از مرغ های آسمانی شد عیان
سنگ بر منقار دارند، جای شمشیر و سنان

داشت در سر ابرهه، تخریب خانه، کعبه را
می کند الله حفظش، از شیاطین بی امان

هر که با یزدان در افتد، می شود خوار و ذلیل
چون که عالم در ید و فرمان حق دارد توان

می کنند پرتاب هر یک،سنگ ریزه بر عدو
کشته می گردند فیلان ،در پی ضربی چنان

می کنند غارت، اموال بنی هاشم به زور
اشتران را می ربایند از قبایل بی گمان

می کند درخواست، عبدالمطلب جد نبی
در خصوص عودت اموال وخیل اشتران

بود عبدالمطلب دیندار، دینش هم حنیف
می کند قرآن سفارش، رسم وآئین سران

حرمت تزویج با محرم و انواع شراب
بود از رسم و رسوم دین جدش همچنان

طوف عریان حرم با نفی انواع نفاق
میثمی باشد، ز آداب و رسوم آن زمان

رسم دیگر از قریش است،ای رجالی آشکار
در خصوص حرمت مهمان و قتل دختران

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 

 


 

باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
عبدالله
غزل۲

کرد جد مصطفی ، عهد و قراری با خدا
گر دهی ما را پسر، از ده کنم یک را فدا

می کنم قربانی یزدان، تنی از ده نفر
گر شوم من صاحب اولاد ، ای ما را شفا

نذر جد مصطفی گردد محقق سوی حق
صاحب فرزند می گردد،به اذن حق ورا

می زند قرعه کدامین دلبرش گردد هلاک
می شود قرعه به نام باب و جان مصطفی

باب احمد می شود نامش برون نه مرتبه
بار آخر قرعه بر اشتر فتد ، در ماجرا

چون که عبدالله باشد، صاحب عز و مقام
می شود صد اشتری قربانی و جانش رها

هست اسماعیل و عبدالله، اجداد نبی
احمد است فرزند آنها، از دو قربانی به جا

زین جهت گویند احمد را ذبیح الله نام
شد حسین ابن علی، قربان حق در کربلا

هست اجداد پیمبر، جملگی یکتا پرست
میثمی هر که موحد بود، محبوش خدا

 

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 


 

 

باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام 
حمزه
غزل۶

حمزه می باشد رشید و صاحب فهم و کمال
جان خود را می دهد، در راه یزدان و وصال

حمزه همراه علی حاضر شود در جبهه ها
تا نگردد مصطفی در بند و در رنج و ملال

حمزه می جنگد برای عزت اسلام و دین
از بزرگان قریش است ، مظهر جود و کمال

غیرت و درکش سبب شد تا که او مسلم شود
هر که آزارد نبی را، حمزه تازد بی مجال

می زند برفرق دشمن، حمزه با شمشیر ها
او شجاع است و مبارز، در رشادت بی مثال

جگر حمزه برون آ ید بدست جاهلی 
مثله کردند آن بدن را، دشمن عز و جلال

حق دهد فرمان نبی را، در خصوص این عمل
خوی استکبار باشد در مرام و در خصال 

حمزه باشد با وفا ، در هر شرایط با نبی 
در شدائد می شود همراه در جنگ و جدال

میثمی راه شهیدان، راه مردان خداست
جان فدا کن در ره آزادگی و ذوالجلال

خوی استکبار باشد چیره بر اصحاب کفر
دین رجالی می رهاند ، جملگی هر ابتذال

سوده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

باسمه تعالی
یاران پیغمبر
حمزه
غزل۶


حمزه می باشد  عموی احمد و مردی سعید
قبل اسلام است یار و یاور احمد ز کید

حمزه همراه علی حاضر بود در جبهه ها
تا نگردد مصطفی در بند اشخاص پلید

حمزه می جنگد برای عزت اسلام و دین
از بزرگان قریش است ،در احد گردد شهید

غیرت و درکش سبب شد تا که او مسلم شود
هر که آزارد نبی را، حمزه می تازد شدید

می زند برفرق دشمن، با دو شمشیر و دو دست
او شجاع است و مبارز، جبهه همتایی ندید

جگر حمزه برون آ ید بدست جاهلی 
مثله کردند آن بدن را،بهر زینت می برید
حق دهد فرمان مکن خاطی خود را تو قصاص
صبر را گر می توانی پیشه کن ،بهر شهید
حمزه باشد با وفا ، در هر شرایط با نبی 
در شدائد او بود همراه و یاران را امید
میثمی راه شهیدان، راه مردان خداست
جان فدا کن در ره آزادگی و ذوالجلال
خوی استکبار باشد چیره بر اصحاب کفر
دین رجالی می رهاند جملگی هر ابتذال 

سوده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


 

 

باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
آمنه
غزل۴

همسر باب نبی، دخت وهب شد در جهان
هست احمد حاصل پیوند زوج و ارمغان

آمنه باشد موحد، همچو اجداد نبی
می کند احمد زیارت قبر مادر،خود نشان

عالمان شیعه بر ایمان تو ، صحه نهند
چون که احمد نهی کرده، بر صلات مشرکان

کودکی را بی پدر باشد احمد در حیات
مادرش هم ترک دنیا می کند، در عنفوان

آمنه بنت وهب، از بهترین زن های قوم
از قریش است آمنه، پاک و منزه هر زمان

باعث خیر است احمد بر حلیمه دایه اش
او کند تمدید کارش را،  محمد در امان

پنج سالی را حلیمه می کند خود مادری
تا که احمد رشد یابد،دامنش شد گل فشان

دار فانی را بگوید آمنه،در یک سفر
دفن باشد در مدینه، همسر نور جنان

میثمی خواهان وصف تو بود، در این غزل
تا نمایاند بیان، او خصلت و حسن نهان

می کنم وصف تو را ،ای مادر شمس الهدی
کی رجالی قادر از ذکر صفات است و بیان

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


 

 

باسمه تعالی
نیایش
دعای توسل
غزل۱


شفیع و هادی پیر و جوان از جور وخسران
حسین ابن علی گردیده سالار  شهیدان

مقام اولیا و انبیا در راس هستی است
توسل کن که آنها جلوه ای از نور و ایمان

رفیع است و بلند و مرتفع هم جای آنها
محبت بر ائمه در دل و در قلب انسان

بود چندین دعا در نحوه و نام توسل
روایت ها شده ذکر از نبی و از امامان

ائمه جانشین و حجت حق بر زمین اند
توسل جو که منجی بشر هستند هر آن

دعای دیگران در حق انسان مستجاب است
ائمه پاک و معصوم اند، تو سل کن به آنان

توسل بر امامان باعث آسودگی هاست 
نباشد ذره ای از دید مخفی یا که پنهان

بخوانند این دعا را هفتگی شبها سه شنبه
بطور جمعی اندر جمکران و کل ایران

بخوان میثمی این دعا ها را مرتب
ندارد جز خدا و اهل بیت و نور قرآن

رجالی هم بخواند این دعا را از جوانی
بود مشگل گشا و می زداید غم چه آسان

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 


 

باسمه تعالی
خاندان پیامبر اسلام
ابوطالب
غزل۵

می کند هجرت پیمبر، بهر تبلیغ و شعار
نیست دیگر مونس و هم یاوری در آن دیار

حامی احمد بود در طول عمر خود عمو
از بزرگان بنی هاشم بود، او خوش تبار

چون ابوطالب سدی محکم بود بر کافران
در حیاتش نیست احمد را اذیت آشکار

بعد فوت جد احمد، او بود قیم نبی
سرپرستی می کند وی را، از بین صغار

چون ندیده او پدر را،در حیات و زندگی
می رود هم مادرش ، یکه بماند گل عذار

ساقی مکه بود او حاجیان را مدتی
او پذیرای خلایق بود، از بهر مطار

او ادیب است و بود مولا علی را سر پرست
اهل شعر است و قصیده، مسلمین را افتخار

الگوی زهد است مولا، صاحب علم لدن
داد احمد با علی را او صلابت ، اقتدار

میثمی هم می سراید این غزل را بر عموم
تا شود تبیین صفاتی را ز صدها و هزار

او مسلمان شد رجالی، آگه از ادیان غیر
در خصوص آخرین پیغمبران روزگار

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 


باسمه تعالی
نیایش
دعای سمات
غزل۴

گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفان
از شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جان
قلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاک
خوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان

حاوی اسرار حق باشد سمات و نام هو
مستحب باشد قرائت، گر توانی آن بخوان
پر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعا
زین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشان
هست مقبول عوام مردم و اصحاب خاص
پر ز مضمون های عالی و معارف اندر آن
می کند محفوظ ما را از شیاطین درون
دور سازد دشمنان را، از خصومت در امان
می کند بیمه تو را، اندر حوادث ناگوار
نیست دیگر دشمنی ، در عالم و و مکان
خوانده می گردد دعا، اندر مجامع دائما
گاهی جمعی،گه فرادا، در شب شنبه بیان
پس رجالی آن بخوان ،از بهر انفاس لعین
تا کند سرکوب و مدفون، آن خطاهای عیان

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی


 

 

اسمه تعالی
نیایش
دعای فرج
غزل۳

بود امید و امداد الهی بر رعایا
شود آن چاره ای بر مشکلات و بر بلایا

بخواهند یاری از آل علی و حجت حق
بدنبال فرج هستند مردم ،هر کجایا

اطاعت کن ز مولا و ولی در عصر غیبت
رفیع است جایگاه بی مثالش در سجایا

بخوانند از برای اذن یزدان در قیامش
که تعجیلی شود اندر ظهورش از عطایا

فرج باشد رهایی از غم و اندوه و هر یاس
قرائت می شود در سختی و رنج و بلایا

سبب گردد رهایی و نجات ابن احمد
بیاموزد امام و مقتدایش در وقایا 

رهایی و گشایش در امور و زندگانی است
بگویند مردمان در غیبت مهدی خدایا

بود اعمال سرداب و نماز خاص حضرت
دعایی چون فرج باشد به تعقیب ادایا

بیا ای میثمی دوری نما از شر شیطان
توسل کن به مهدی و رها شو از خطایا

بود فریادرس ما را رجالی، آل احمد
که اینان واسط الله و ما از هر زوایا

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 

 

 

 

 


 

باسمه تعالی
نیایش
زیارت عاشورا
غزل۲

گفت باقر این زیارت را برای مسلمین
لعن کرده ظالمین و غاصبین و ناکثین

بر شمارد ظلم ها را بر ولایت این دعا
خوانده گردد روز عاشورا و ایام حزین

شیعیان بر صحت آن می کنند اصرار ها
می شود تاکید بر راه حسین و نفی کین

اجر و پاداش قرائت بس مهم است و عظیم
توصیه گردد زیارت بر عموم و مومنین

آل مروان و زیاد و خانمان ظلم و جور
می شوند لعنت بر آنها، تا قیامت در زمین

مهدی موعود آید، منتقم باشد امام
نیست رأفت از برای مارقین و قاتلین

هم شروع و هم به پایان می رسد آن با سلام
بر حسین و خیل یاران در جهان و عالمین

از خدا خواهیم در راهش نلغزد پایمان
چون که راه آن شهیدان تا ابد ماند چو دین

میثمی با نذر کردن، می توان مقصد رسید
گر توانی کن قرائت، این دعا را در حزین

در دعا خواهیم از یزدان رجالی انتقام
تا بگیرد حق مردم، از شقی و خائنین

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 


 

باسمه تعالی
نیایش
دعای عهد
غزل۵

هر که خواهد برگزیند یار خود را در جهان
چون امام و حجت حق در دو عالم همزمان

ابتدا باید کند پیمان و عهد خود جدید
تا شود تجدید عهدش، در اطاعت بی امان

گفت صادق این دعا را، بهر یاران امام
می کنی اظهار آنرا با عمل،هم با زبان

عهد ما بر جا بود، حتی پس از ترک دیار
گر نباشم در ظهور حضرت صاحب زمان

بعد دستور قیام حضرت رب عظیم
باز می گردم به دنیا، بار دیگر جان فشان

مردمان بر مصطفی و آل او گویند درود
تا شود دین خدا بر پا و گردد حق عیان

گر بخوانی عهد را هر صبح، آن را در چهل
می توان گفتا ز یاران می شوی از بعد آن

 

این همه ادعیه در وصف امام عصر خویش
از برای درک و فهم ما بود، از نقششان

میثمی مشتاق دیدار است و بیند عدل او
برکند ظلم و تعدی بر حقوق دیگران



سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی

 


باسمه تعالی
چلچراغ
قصیده ۱۳
تکیه بر دنیا


مکن تکیه بر عقل تنها،  بشر
شود موجب کبر و اندوه و شر

اگرعقل تنها شود رهنما
نبینی تو حق را ورای بصر

چه تدبیر ها می کنی در امور

نهایت دچار خطایی دگر

چو اجرا شود،طرح و برنامه ات
ببینی نقایص، شود جلوه گر

دلیلش بود نقص عقل و خرد
نیاز بشر بر خدا باشد و او قدر

پیمبر بود عقل و آن هادی است
شوی چیره بر مشکلات و خطر

هدایت کند این جهان را ولی
به اذن خدا می شود هر ظفر

شود موجب خسر هر آدمی
اگر تکیه گاهش به اموال و زر

به مقصد رسد هر که دارد خدا
هدایت کند خلق را در سفر

مکن تکیه برمنصب و قدرتت
اگر می توانی ز آن کن حذر

نکرده وفا بر کسی تا کنون
بود سخت این امتحان بر بشر

شوی خوار گر تکیه بر آن کنی
که  باشد فریبنده و پر خطر

چو تقوا نباشد مرو سوی آن
در این فتنه تقوا بباشد سپر

اگر خدمت خلق و مردم کنی
جزایش بهشت است و بینی ثمر

اگر کار کردن برای خداست
خدا می دهد اجر و پاداش و زر

چو باشی به دنبال کسب مقام
ندارد بجز زحمت و درد سر

هر آنکس فریبد تو را با حیل
نشاید که نامید کارش هنر

علی گفت بر خصم خود این سخن
فریبندگی نیست بر ما ظفر

تو در کسب دنیا ، بکن خود تلاش
مکن تکیه بر دیگران یا پدر

بپرداز حق یتیم و ضعیف
ادا کن به دنیا و با خود نبر

زمانی که کودک و کوچک بدی
بدون کمک، کی تو گشتی قدر

بود وقف تو روز و شب مادرت
همه جان، نلرزان دلش، شاه پسر

هر آنکس شود غرق دنیا بدان
نباشد دگر نام و فخر و اثر

بدان عمر ما اندک است و قلیل
نیابی گران تر ز عمرت پسر

بود عمر ما پر بها و گران 
ببر بهره ها و مده آن هدر

مکن تکیه بر خویش و امیال خود
که شیطان دون، می نماید خطر

هدایت کند با کلامش خدا
نجویی کتابی به از آن گهر

کند بیمه ما را در این روزگار
بدان دین و ایمان نیاز بشر

مشو میثمی غره در این جهان
نکرده وفا بر کس و هر نفر

خدایا ندارم بجز تو کسی
رجالی اسیر دل است و بصر

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی


باسمه تعالی
سردار دلها
حاج قاسم سلیمانی

دریغا اسوه ای ایثارمان رفت   
 ز دنیا محرم اسرارمان رفت
شفیق و رهنما فرزانه قاسم    
 بهین استاد خوش گفتارمان رفت


مرامش در خور صد افرین​ بود            
  چو گل در جمع یاران بهترین بود
صبور و با صفا و با کرامت            
دوای درد دلهای غمین بود


گل بی خار گار محبت          
 به حق سر چشمه ی انوار رافت
به هر سختی بود آرامش  ​جان  
   چو باران بهاری با طراوت 


ز جان شیدای آل مصطفی بود 
  گدای آستان مر تضی بود
شود محشور با جمع شهیدان
  که عمری خادم آل عبا بود


 مطیع امر حق در هر غمی بود  
   عزیز و مهربان و گوهری  بود
نوای اهل حق را شد پذیرا    
  گل پر پر شده را یاوری بود


   فلک از کف ربودی گوهری را ​ 
    ببردی بی وفا یک اختری را
تو چیدی آن گل خوش عطر یاران
    جدا کردی ز جانها ، دلبری را


  دو صد افسوس ایشان را ربودی​   
     صفا بخش دلیران را ربودی
که خونش صد سلیمانی کند خلق 
     ز ما مردی چو سلمان را ربودی


  به یکباره گرفتی یار ما را​  
   جدا کردی ز ما دلدار ما را
ز ماتم ساغرما گشته لبریز 
   نکردی رحم، حال زار ما را


خدایا قبر او پر نور گردان        
ورا با جد خود محشور گردان
گذشتن از صراط و وادی   
   برایش از کرم میسور گردان


   عجب رسمی خدا دارد بشر را ​  
    که ما غافل ز اسرار و بصر را
اگر صاحب جمال و اقتداری    
   برد سوی خودش در یک نظر را


بیا ای اهل شور و با لیاقت   
  پذیرا می شوی روز قیامت
مکن حق را ز افکارت فراموش 
چو خواهی نزد او لطف و سعادت

 
 هدف از خلقت انسان چو خواهی
    تکامل باشد و زهد الهی
بشو تسلیم در امر الی الله          
   اگر خواهان رشدی و تعالی


  خدایا من رفیق  نفس پستم 
    ​در این دنیا اسیر و خود پرستم
قبولم کن مرا در درگه خود   
   که باشم عاشق و وقف تو هستم


خداوندا عطا کن عشق جان سوز 
   ندارد بینوا فهمی دل افروز
گدایت طالب اسرار هستی است
بخواهم لطف تو اندر شب و روز  
  

سلیمانی بود جایش چه عالی
شفاعت می کند او بر رجالی؟
اگر چه وصل حق باشد تمنا
دعا کن بر من بشکسته بالی


سراینده دکتر علی رجالی
۱۳۹۸.۱۰.۱۶










 

باسمه تعالی
وقایع قبل عاشورا
مسلم ابن عقیل
غزل۱

در پی صد ها پیام و دعوت از شخص امام
می رود مسلم به کوفه، می دهد حضرت پیام

اکثر مردم کنند بیعت با مسلم نخست
او بگیرد عهد و پیمان کثیری از عظام

مردمان مشتاق دیدار امام و مقتدا
جملگی راغب به پیمانی مجدد با امام

لیک با نصب عبید الله، مردم در هراس

می کند سرکوب یاران ولی اندر قیام


کرد مسلم در ره محبوب جانش را فدا
از برای حفظ دین آورده شمشیر از نیام

او شباهت بر پیمبر داشت در روی و جبین
بین فرزندان بابش او رشید است و به نام

نیست کوتاهی ز مسلم در مصاف دشمنان
راه یزدان محکم است و استوار و مستدام

می کند هجرت امام و می رود طوف حرم
حج او گردد دچار خدعه و مکری مدام

سرور آزادگان گردد شهید و او عزیز
میثمی راه خدا را زنده کن با هر پیام

جنگ حق و باطل اندر کربلا بر پا شود
دان رجالی حق شود مشهود در روز قیام

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی


باسمه تعالی

حضرت فاطمه (س)

قصیده اول

مرغ دل پر می زند سوی مزار فاطمه       
گشته روز عاشقان چون شام تار فاطمه

 چند بیت این قصیده گفته ام اندر بقیع
گریه و شیون کنم چون چشم زار فاطمه

روزها سر می برم بر پشت دیوار بقیع
بلکه جویم تربت و خاک مزار فاطمه

هر کجا دل میرود مستانه اندر جستجو
کی بجوید بی نوا ، آن لاله زار فاطمه

من ندانم در کنار یا مجتبی
حضرت احمد شدی خود هم جوار فاطمه؟

مرگ زهرا شد سبب ، از ضرب در بر پهلویش
چون ستم شد باعث آن احتضار فاطمه

گریه و شیون کنم، از ظلم اهل آن دیار
جمله عالم خلق شد، خدمتگذار فاطمه

شیعیان در انتظار رجعت فرزند او 
تا نماید راه زهرا و مزار فاطمه

هست مولا همسر و همدم برای فاطمه
نیست هم کفوی بجز مولا کنار فاطمه

بود زهرا در کمال عزت و آزادگی
چون علی شد همدم و دارالقرار فاطمه

قدر دان، این لحظه های عمر را در وصف او
بهترین اشعار شد،شعر و شعار فاطمه

عشق زهرا چون حسین ابن علی اندر قلوب
عشق او کرده جهان را هم دچار فاطمه

هر که تسلیم خدا باشد به امر اهل بیت
پا نهد جا پای راه استوار فاطمه

عا لم هستی سبب شد از قدوم اهل بیت
کل هستی در پناه هشت و چهار فاطمه

هر که الگویش بود دخت نبی اندر حجاب
او بود بر حق که باشد دوستدار فاطمه

سقط کردند محسن معصوم را نابخردان
شد شهید هم محسن و آن جان نثار فاطمه

حضرت عباس آن لحظه کجا بودش بگو
ماند آن بین در و دیوار ، جار فاطمه

آنچه بینی در جهان و در ورای این جهان
کل هستی هست، جانا انحصار فاطمه

شد جهان در گردش اندر نور زهرا از قدوم
جمله انوارجهان شد جیره خوار فاطمه

نیست همتایی در عالم همچو زهرای بتول
او گل بی خار باشد ، در دیار فاطمه

مردم اهل فدک دادند هدیه بر نبی
نیمی از ملک فدک، در اختیار فاطمه

می دهد احمد به زهرا ، هدیه ی اهل فدک
پس گرفتند ملک زهرا، از تبار فاطمه

ادعای غاصبان ، بیرون ز احکام خداست
چون فدک در اختیار و انحصار فاطمه

غاصبین قدرت و جاهل ز احکام خدا
می کنند با این عمل، خود انزجار فاطمه

گفت پیغمبر علی حق است وحق هم با علی
می دهد مولا شهادت، افتخار فاطمه

سالها صاحب بود، زهرای اطهر ملک را
بار دیگر می شود در اختیار فاطمه

می نماید حق خود را از طریق سهم ارث
کی شود مخدوش حق و اعتبار فاطمه

شیعیان در انتظار رجعت فرزند او
تا بگیرد انتقام خون اولاد و تبار فاطمه

روح و جان مملو ز الطاف یگانه دختر است
چون ملایک خود بوند،آئینه دار فاطمه

آدمی خواهد زحق، الگوی ایمان و شرف
حق تعالی خود بود آموزگار فاطمه

غیر اشعار تشیع، شعر دیگر تو مخواه
چونکه ما خدمتگذار اقتدار فاطمه

گشت پایان این قصیده از برای یاد او
در رثای آن حیای باوقار فاطمه

در قیامت میثمی ظلم به زهرا ، آل او
کی بود بی پاسخ آن شب های تار فاطمه؟

فاطمه اول شهیده،ای رجالی در مصاف
حفظ دین باشد امید و انتظار فاطمه

سروده شده توسط
علی رجالی و مهدی میثمی


باسمه تعالی
حاج قاسم سلیمانی

من نمی دانم چرا اشکم شده آبی روان
این خلوص حاج قاسم باعث حزنی چنان

من که باشم وصف او گویم سخن یا گفته ای
او قیامش چون حسین ابن علی در این زمان

یاد او ،افکار او، چون راه زهرا و علی است
مردم ایران چه زیبا پاس می دارند از آن

علت اصلی که شد باعث، شوی سردار دل
در خلوص است و ریاضت با درونت بی گمان

او شهیدی دیگر از یاران جدش کربلا
سید و آقای ما باشد قاسم در میان

در قیاس کشتگان کربلا، عاجز منم
آنچه ماند از جسد ،انگشتر جدش چه سان


وعده حق می شود اجرا، بدان گردد ظهور
خون او و همرهان ضایع نگردد بی گمان

ما همه مشتاق دیدار امام و اذن حق
تا کند عدل خودش را او به پا اندر جهان

ای خدا ظلم و جنایت بی حد و بی انتهاست
تو به داد ما رسی، اندر مصائب هر زمان

ای خدا آرام گردان،این دل شوریده را
این غزل را می سرایم، تا بماند در جهان

یاد او، هر دم کند اشکم روان تا مدتی
می شود روزی رجالی ، منتقم بینی عیان

سراینده دکتر علی رجالی


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

اسپیس آی تی لينکدوني منتظر ebrahim mirzazadeh Bill سلام بر آزادی بروزیها موسیقی مرکز تجاری بین المللی پانوراما